سرزمين مادري | ||
|
محو در نگاه خواب ياسمن غنوده در بستر مظلومانه خويش در كشاكش با فرشتگان دنياي پاك كودكي اش آتش باغ را به نظاره نشسته تاب درختان تاب شده و شبنمي نمانده در جاي خويش ياسمن ارغواني اين دشت . در بلوغ ستاره تو ، چه كلامهاي تلخي برايت خواهم گفت و خويش خواهي خواند شعري از شبگرد غم ها گاه و بيگاه ، تاب درختان فرياد مدد خواهي اش را به گوش فلك ، كاش مي رسانيد كاش درد مبهم و بغض آلود علف را زاغچه اي مي فهميد ، تا برساند باغبان مست و دلير را دوباره در شبانگاه تحمل آفت زده ، در بستر مرواريدي شما به تن خفته ات بوسه مي زنم و دل در گرو حقيقتي شيرين خواهم سپرد تا طي گردد ظلمت شب ها تا محو گردد ديو خصم آلود غم ها بخواب ياسمن زيبا
امتیاز:
بازدید:
[ ۶ آذر ۱۴۰۰ ] [ ۰۷:۴۷:۵۵ ] [ امين ]
{COMMENTS}
|
|
[ ساخت وبلاگ :ratablog.com ] |