سرزمين مادري
 
نويسندگان
مطالب تصادفی
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
آمار
امروز : 21
دیروز : 8
افراد آنلاین : 2
همه : 1589
پيوندهای روزانه
لينكي ثبت نشده است
چت باکس


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۹ تير ۱۴۰۳ ] [ ۰۱:۵۷:۳۳ ] [ امين ]

چه دلتنگم غرورم را شكستند

غريبانه سكوتم را شكستند

اميدم را بريدند اي دريغا

چكيد اشك و سبويم را شكستند

نشستم سر به زانو ديده پنهان

يتيمانه وجودم را شكستند

پناهم شب غروب بي كسي ها

ستم كردند وجودم را شكستند

به پا كردم نمازي تا بگريم

مناجات قنوتم را شكستند


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ ] [ ۰۲:۱۶:۵۹ ] [ امين ]

 

همچو سايه

همچو تصويري بي بديل

چو آرزويي در خواب

 

و چه خواب شيريني

 

ياد تو چون نسيمي كه گاه مي وزد در دل باغ سوزان

 

مي نشاند تبسم حسرتي بر لبان خاكستري ام

بي نام ترين آمال جواني من

اي سايه زيبا

به خدا مي سپارمت


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ ] [ ۰۲:۱۳:۲۳ ] [ امين ]

 


تنها در يك نگاه

در اولين جوشش دست

در ابتداي باور خويش

در اولين دعوي يافتن خود

امروز تهي باز يافته ام

بي پاي و بي دل رفتنم

پيچيدنم در گرد ايام جواني

در جلوسم بين راه

راسخ در انتظار ره رو

تا دست خويشش را آغاز پروازم نمايم


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۸ تير ۱۴۰۰ ] [ ۱۰:۴۰:۱۷ ] [ امين ]

8


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ ] [ ۰۴:۰۵:۲۴ ] [ امين ]

7


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۹ دى ۱۴۰۳ ] [ ۰۵:۲۰:۲۸ ] [ امين ]

9


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۹ دى ۱۴۰۳ ] [ ۰۵:۱۷:۵۶ ] [ امين ]


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۹ تير ۱۴۰۳ ] [ ۰۱:۵۶:۳۵ ] [ امين ]

محو در نگاه خواب ياسمن

غنوده در بستر مظلومانه خويش

در كشاكش با فرشتگان دنياي پاك كودكي اش

آتش باغ را به نظاره نشسته

تاب درختان تاب شده

و شبنمي نمانده در جاي خويش

ياسمن ارغواني اين دشت .

در بلوغ ستاره تو ، چه كلامهاي تلخي برايت خواهم گفت

و خويش خواهي خواند شعري از شبگرد غم ها

گاه و بيگاه ، تاب درختان فرياد مدد خواهي اش  را به گوش فلك ،

كاش مي رسانيد

كاش درد مبهم و بغض آلود علف را

زاغچه اي مي فهميد ،

تا برساند باغبان مست و دلير را

دوباره در شبانگاه تحمل آفت زده ، در بستر مرواريدي شما

به تن خفته ات بوسه مي زنم

و دل در گرو حقيقتي شيرين خواهم سپرد

تا طي گردد ظلمت شب ها

تا محو گردد ديو خصم آلود غم ها

بخواب ياسمن زيبا


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ آذر ۱۴۰۰ ] [ ۰۷:۴۷:۵۵ ] [ امين ]

چه جاودانه مي سرودي خروار خروار نياز و خواهش را

چه هنرمندانه معمار،بودي ، حس بودن را

خواستن را ، و خداي پاك را

بارها در مصرعي به تكرار شگفت زده و اشك ريز ، هر دم سلامت كرده ام

استاد . . .

بعد از تو هر چه بيابان مي بينم ، سراسر مه گرفته

و هر چه قريه كه گذشتم چراغش خاموش است

و چه رسوا ، بي ترديد ديگر تازيان مي زنند عشق را زير هر چراغ خيابان

و تير مي زنند پويان و محمد و علي را.

هميشه اشك ريخته ام ،

هرگز كسي اينگونه به كشتن خود برنخواست

كه من به زندگي نشسته ام

و چه جاويدان نمودي زنداني ستمگري كه هرگز به آواز زنجيرش ، خو نخواهد گرفت

متبرك باد نام تو!...


ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
[ ۶ آذر ۱۴۰۰ ] [ ۰۷:۴۶:۰۲ ] [ امين ]
[ ۱ ][ ۲ ]
.: Weblog Themes By ratablog :.

درباره وبلاگ

پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
قرآن آنلاين